|
سه شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, :: 20:18 :: نويسنده : ناصر
دلم گرم خداوندیست که بادستان من گندم برای یا کریم خانه میریزد چه بخشنده خدای عاشقی دارم که می خواند مرابا آنکه می داندگنهکارم دلم گرم است میدانم بدون لطف اوتنهای تنهایم دیروز با خانواده برای دیدار با دوست خوبم آقا جواد رفته بودیم مشهد مقدس که سری هم به خانه خواهرم زدم که در همان ابتدای ورود روی یک سبد که علی آقا دامادمون برای لانه یا کریم جلوی درب هال بالای لوله گازشون گذاشته بودیا کریمی رادیدم که روی دو تا بچش خوابیده بود. منظره به دلم نشست واقعا بعضی وقتها میشه با کارهای بسیار کوچک در حد کمک کردن به یک پرنده یا یک حیوون به خیلی چیزا حتی به خدا نزدیک شد . مطمینم خدا این کارهای کوچک رو هم می بینه باورکنین راههای رسیدن به خدا ونزدیک شدن به خدا نیازی به شق القمر کردن نداره .اگر دقیق بنگریم خدا را در دونه ایی که برای پرندگان می ریزیم در اضافه غذایی که برای حیوون می ریزیم در آبی که برای یک کبوتر تشنه می دیم در سرپناهی که برای یک حیوون بی پناه درست می کنیم خواهیم دید پس بیاییم از امروز با همه مهربون باشیم حتی یک پرنده کوچک !!! ![]()
![]() |